- Svenska
- العربية
- .
- فارسی
سخنان خواندنی استاد فاطمی نیا پیرامون ماه مبارک رمضان و شبهای قدر
با توجه به ماه مبارک رمضان و قرار گرفتن در آستانه شب های قدر، پایگاه استاد فاطمی نیا متن یکی از سخنرانی های ارزشمند ایشان در این باره را به شرح زیر منتشر کرده است:
رمضان سوزاننده گناهان
استاد فاطمی نیا:در قرآن میفرماید:"شهر رمضان الذي انزل فيه القران هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان". بعضی از روایات ناظر است بر اینکه رمضان اصلا از نام های خداست و حتی حدیث داریم که می فرماید:لا تقولوا جاء رمضان و ذهب رمضان نگویید رمضان آمد و رمضان رفت قولوا جاء شهر رمضان بگویید ماه رمضان آمد. حالا این حدیثی است که میشود مورد تحقیق قرار بگیرد و ممکن است که رمضان به اعتباری از نام های خدا باشد، این حرف مستبعدی نیست. و اما از نظر لغت ملاحظه میفرمایید که را و میم و ضاد اصل لغت رمضان است، الف و نون، زائد بر جوهر لغت است خب همیشه همینطور است وقتی شما میگویید "حدثان" همان حا و دال و ثا اصل لغت است بقیه زائد است، علی کل حال این ماده راء و میم و ضاد را لغویون برسی کرده اند و گفته شده است که این یک اصل است خب این را توضیح بدهم، بعضی لغت ها را میبینید که دو اصل است، دو تا کلمه می آید این ها از نظر جوهر و مواد عینا یکی هستند اما دو اصل هستند، معانی متفاوت میشود، من اینجا همان مثال فا و را و سین را میزنم که مثلا از این حروف "فَرَس" درست میشود "فَرَس" به معنای اسب است اما از طرفی میبینیم که دریدن شیر را میگویند "افتراس"، اگر شیر حیوانی را دریده باشد میگویند "افترسه الاسد" و آن شکاری که شیر بدست می آورد آن را "فریسه" میگویند در صورتی که ملاحضه میکنید هیچ ربطی به اسب ندارد یا اینکه فِراست به معنای تیز هوشی و پیش بینی است حالا فََراست اگر بگوییم به معنای اسبداری میشود، یک زیر و زبر انقدر حساس است فِراست یعنی تیزهوشی آینده نگری فَراست یعنی اسب داری، خوب این را مثال میزنیم که اینها دو اصل هستند برای اینکه فَرس که اسب باشد ربطی به طعمه شیر ندارد و هکذا، اما اصل واحد ان شاء الله جوان ها دقت میکنند به لغتی میگویند که این لغت به هر شکلی به هر صورتی در بیاد یک روح بر آن سایه می گسترد یعنی همان مفهوم در همه جا محفوظ است و گفته اند یکی از اون ها راء و میم و ضاد است که رمضان ار آن درست شده است هر کجا راء و میم و ضاد باشد از آنجا حرارت و سوزاندن استفاده میشود. مثلا سرزمینی که آفتاب آن را داغ کرده باشد میگویند "ارضٌ رمضاء" سرزمینی که آفتاب داغش کرده است، پس رمضان یعنی داغ، سوزاندن از آن استفاده میشود، چرا؟ باز برمیگردیم به حدیث، میفرماید:"سمی رمضان رمضان لانه تحرق الذنوب" این ماه را رمضان نامیدند به خاطره اینکه رمضان گناهان را میسوزاند، گناهان بندگان در این ماه بخشیده میشود.
یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید
حالا چیزی به دنبال همان رمضان عرض کنم که وصل بشود به مسئله شب های قدر که این برای ما بسیار مهم است، خب اگر ما الان چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم هنر نمی کنیم. جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه مینویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، من نمیگویم که الان این جمله را میفهمم، ادعا ندارم اما انقدر بگویم که در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال میکردم که این مرد بزرگ میخواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست میخواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی هنوزجبران نکردی، پدر رو خشمگین کردی، دل مادررو شکستی و هکذا.
اقسام گناهان
پس اجازه بدهید باز برگردیم به کلمه رمضان تا ان شاء الله دنبال مطلب را بگیریم. پس روایت میفرماید که رمضان یعنی گناهان را می سوزاند، خب بله روایات زیادی داریم که در هر افطاری پروردگار هزاران هزار از این گنه کاران را می بخشد، در این دعا میخوانیم که: "منّ علیّ بفکاک رقبتی من النار فیمن تمن علیه" بر من منت بگذار که این گردن من را از آتش آزاد کنی جزو آن مردمی که آنها را آزاد می کنی و بر آنها منت می گذاری نه فقط من را ببخشی. بنابراین گناهان بخشیده می شود اما گناهان چند نوع است، بعضی از گناهان است که حق الله است، بین خود و خدا یک خطائی کردیم و حالا پشیمان هستیم توبه میکنیم، تازه حق الله هم دو جور است بعضی از حق الله ها هست که با استغفار و توبه کار تمام نمی شود مثلا خدای ناکرده یک نفر کاهل نماز بوده حالا ناراحت است که چرا کاهل نماز بوده ولی این بس نیست قضای اینها را هم باید بجا بیاورد، حق کسی را ضایع کرده خب برو جبران کن، بعضی حق الله ها نه اصلا به کسی ارتباط نداشته بین خدا و بنده بوده حالا پشیمان است، ناراحت است، اصلا واقعا ناراحت است که چرا من این کار را کردم خدا او را برای همین ناراحتیش می بخشد حتی روایات نشان میدهد اسغفرالله گفتن شرایط کمال است. می فرماید "کفی بندم توبة" می فرماید که همان پشیمانی از لحاظ توبه کافی است.
نهی از اعتراف به گناهان نزد مخلوق
اصلا حتی نمی خواهد حتی به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم می گویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام، پشیمان است ها، ولی اصلا چرا می آیی می گویی؟! روایت داریم یک نفر آمد در محضر حضرت سید انبیاء ایستاد گفت که یا رسول الله من زنا کردم، حضرت صورتش را برگرداند که یعنی من نشنیده ام، رفت از آن طرف آمد گفت آقا من زنا کردم حضرت باز صورت مبارکش را برگردوند، رفت از طرف سوم و بالاخره از طرف چهارم آمد، آخر حضرت فرمود: از این مردم تعجب میکنم که خدا عیوب اینها را پرده کشیده است خودشان به دست خودشان عیبشان را فاش می کنند. چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال می بخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند، شیوه خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر می کند، قبیح ها را می پوشاند، از دعاهای خیلی عظیم القدر است که می فرماید: "یا من اظهرالجمیل" ای خدایی که زیبا را ظاهر می کند و "ستر القبیح" قبیح را می پوشاند. الان شما ببینید همه ما در اجتماع یک آبرویی داریم، چرا داریم؟ برای اینکه خدا زیبایی های ما را ظاهر کرده است، اگر خدا بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا ما این آبرو را داشتیم؟ یا در دعای کمیل میخوانید که میفرماید: "کم من قبیح سترته" خدایا من چه قدر قبیح داشتم که تو پوشاندی "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" آدم از این کرم، اکرم اکرمین باید عمری شرمنده بشود ببینید شما، اگر من و امثال من از کسی چیزی بدانیم میرویم آن را میگوییم یک چیزی هم میگذاریم رویش، اما خدا قبایحی را از ما میداند که میپوشاند یک آرایشی هم میدهد که میتوانیم زنگی کنیم.طرف خوابیده تا دم آفتاب، نماز صبحش قضاست اما بر زبان ها انداخته که این نماز شبش ترک نمیشود!عجب خدایی، عجب کرمی "کم من قبیح سترته" فقط این نیست که قبیح را بپوشاند "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" چقدر ثناء جمیل برای من منشتر ساختی.
دستورالعملی برای شبهای قدر
بنابراین گناهان چند قسم هستند، این ماه مبارک رمضان گناهان را میسوزاند، نسبت به بقیه گناهان که باید قدمی برداشته شود، پولی است باید داده بشود، دلی است باید بدست آورده شود، نمازی است باید قضا شود، خب اینها را ما باید در این ماه تجدید نظر کنیم و من گاهی اوقات اینطور به دوستان عرض میکنم مخصوصا در شب های قدر میگویم شما که الان نشسته اید روبه قبله میخواهید "بک یا الله" بگویید، الان امکان بعضی از جبران ها نیست، الان تو درهمین شب بلند بشوی بروی فلان شهرستان آن دل را بدست بیاری یا آن پول را بدهی یا مثلا حدود دو سال، سه سال نماز قضا همین جا فی المجلس بجا بیاری اینکه امکان ندارد، اما من به رفقا اینطور میگویم، میگویم به خدا عرض کنید که خدایا من با تو عهد میکنم که از اینجا آمدم بیرون در اولین فرصت ودر اولین امکان این قدم ها را بردارم و تو به آن کرم بی پایان که داری کاری کن که امشب اینها مانع اجابت دعای من نشوند، اینطور به رفقا میگویم و یقین هم بدانید که ان شاء الله موثر است چون خدا از دل ها آگاه است، من یک بنده ای هستم یک کارهایی کرده ام، خطاهایی کرده ام الان هم شب قدر است، میخواهم یک کاری بکنم خب اینجا دستم نمیرسد به بعضی از جبران ها، خدا کریمتر از این است که اینجا بیاید با من تسوی حساب بکند، یک وقت هست بنده بی خیال است میگوید حالا امشب "بک یا الله" را میگوییم، احیا را نگه میداریم حالا آن هم اگر شد شد! اصلا نمیداند قضیه چیست! اما یک وقت نه، با تمام وجود ناراحت است، که این چه کارهایی بود من کردم، خدایا به من یک مهلتی بده جبران کنم، ناراحت است اصلا، اگر حالتش اینطور باشد در این ماه مبارک رمضان، مخصوصا در لیالی قدر قطعا پروردگار او را میبخشد و دعایش را مستجاب میکند.
اما غیر از این باشد آقا مسئله مشکل است، یکی از بزرگان در همین تهران بود که چشم برزخی داشت، یکی از شاگردان او برایم نقل کرد، گفت:در یک مجلسی که قرار بود آن ولی خدا که چشم برزخی داشته دعا بخواند و مردم هم با او بخوانند خلاصه ارادتمندان و شاگردان همه جمع شده بودند که دعا خوانده شود،قبل از اینکه دعا شروع شود، جوانی آمد از ایشان چیزی سوال کرد، که در این مسئله نه دل شکستن در کارش بوده است نه چیزی بوده، خلاصه یک جوری مسئله پیش آمد که مثل اینکه اآن جوان ناراضی از کنار ایشون رفت و شاید حق هم نداشته که ناراضی بشود اما اینها که چیزی بدست می آورند خیلی حساس هستند، محنت قرب ز بعد افزون است، دست و پاشان خلاصه میلرزد، میگوید بالاخره چراغ ها را خاموش کردند دعا شروع شد، میگوید وسط دعا این ولی خدا آنچنان فریاد کشید مثل کسی که ناگهان او را ماری زده باشد، گفت آن جوان کجا رفت؟ بیاید که صحبت کنیم! توجه فرمودید، در همان تاریکی شب مثل اینکه نشانش دادند که امشب شما یک مانعی دارید نمیتوانید پیش برید.
شب قدر کدام است
بله علی کل حال مطلب خیلی حساس است. و اما راجع به لیالی قدر هم چیزی عرض کنم که ان شا الله یک حالت تهیأ و حالت آمدگی نسبت به خود بنده و شما عزیزان حاصل شود، و آن این است که هر سه شب قدر بالاخره اینها مظان استجابت دعاست، شب نونزدهم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست ویکم است و شب بیست و یکم احتمال شب قدر بودنش ضعیفتر از شب بیست و سوم است، شب بیست و سوم احتمال قدر بودنش از این دو شب قوی تر است منتها نه این است که احتمال در آن دو شب منفی باشد، نه اصلا روایت دلادت دارد بر اینکه تکرار کنید حاجاتتان را، هرچه شب نونزدهم گفتی شب بیست و یکم هم دوباره آنها رو بگو، بیست و یکم گفتی بیست و سوم هم بگو، منتها ما یک وقتی قم که بودیم عملکرد بعضی از بزرگان، اولیا را میدیدیم، اینها با بیست و سوم آنچنان برخورد میکردند که تقریبا مثل کسی که یقین دارد.
درک شب قدر
روایات زیادی هم داریم که بعضی از بندگان در یک صوری شب قدر را درک میکنند، البته این هم حرف بزرگی است، حالا شب قدر را درک کردن شاید به این معنا نباشد که واقعا بداند شب قدر کدامیک است، حالا من نمیدانم، یک همچین ولیی ممکن هم هست باشد، بعید نیست که کسی به اون رتبه برسد، مجاز هم نباشد به کسی بگوید، اما شاید یکی از مصادیق اینکه شب قدر را درک میکنند این باشد که بندگان توبه کنند، انابه کنند خدا آن شب قدر واقعی، ناخودآگاه به اینها یک حالی میدهد، اصلا خودش هم متوجه نیست،آن شب حالش قوی تر میشود، آن شب توفیقش بیشتر میشود.
خب آقا شب قدر عجیب است، ما از خودمان که نمیگوییم، قرآن میفرماید "لیلة القدر خیر من الف شهر" شب قدراز هزار ماه با فضیلتتر است، و عرض کنم که شب قدر یک اسراری دارد که گاهی آن اسرار به دست بعضی از بزرگان ظهور میکند، ما در اون طمع نیستیم که برسیم به پای آنها، حالا اگر بخواهیم برسیم کسی مانع نیست، در باز است، اما اینرا عزیزان جوان توجه کنند که گاهی وقت ها بعضی چیز ها که از بزرگان نسبت به شب های قدر میشنویم آن نه برای این است که بناست همه آنطور باشند، آن برای این است که مردم ذائقه شان بیدار بشود آن شب را خوب بشناسند و از آن شب استفاده کنند، اگر شما شنیدید که مثلا برای یک ولیی شب بیست و سوم یک مکاشفه بزرگی باز شده است حالا به آن به این معنا نیست که تو برو آن شب مکاشفه داشته باش، حالا اگه داشتی، به آن حد رسیدی، خب برو برس مبارکت باشد، کسی جلویت نمیگیرد، در باز است سنت خدا تعطیل نشده است، اما عملا میدانیم که همه به آن حد نمیرسند پس بنابراین اقلا اینها کاشفیت دارد که ما آن شب را خوب بشناسیم.
جریان مکاشفه آیت الله خویی در شب قدر
مطلبی را در اینجا نقل میکنم برای اینکه در این ماه عزیز ذائقه مان بیدار شود و یک خورده بدانیم که "لیلة القدرخیر من الف شهر" یعنی چه و توجه پیدا کنیم که چرا انقدر بزرگان برای شب قدر دلهشان پر میزده و [میرزا جواد اقای ملکی تبریزی] سفارش میکند که یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، این را برای این میگوییم. این را خیلی مجمل عرض میکنم، سندش را هم برایتان میگویم، ما در قم یک آقایی داشتیم هم مجتهد بود هم فقیه بود هم از اولیاء بود، مرحوم آیت الله آسید حسین قاضی قدس الله روحه که ایشون از قوم و خویش های آقای طبابایی و قاضی بزرگ بود، ایشون برای یبده نقل کرد، سند قضیه به این روشنی است، آسید حسین به من گفت و ایشون نقل کرد از خود آیت الله العظمی آقای خویی قدس الله روحه که دیگه سند از این قوی تر نمیشود، قریب به این مضامین که آقای خویی در طلبه گی که جوان بوده است میرود پیش آیت الله آسید علی قاضی بزرگ، قاضی تبریزی که در نجف بوده است، میگوید آقا راجع به شب های قدر یک چیزی به من مرحمت کنید، به من یک چیزی بگویید، آقای قاضی یک دستورالعمل به ایشون میدهد، آن دستورالعمل حالا شاید امانت باشد،چه عرض کنم،شاید نزد اولیاء باشد ما هم ندانیم، نمیدانم.
دستورالعمل متناسب با افراد
علی کل حال در بروی همه باز است، ما اینجا نباید برخورد عوامانه بکنیم که ببینیم آن چه بوده، مثلا چه وردی بوده این عوام بازی است، دستگاه پروردگار خیلی بزرگتر از این حرف هاست، اصل پاکیزگی است اصل ریشه است، خلاصه دستورالعمل هم بالاخره به مناسبت افراد داده میشود دیگر، اینها اطباء روحانی اند، اطباء جسمانی دیدید چطور برخورد میکنند؟ یک نفر آمده مختصر سرش درد میکند، یکی هم آمده میگوید من یک کانون چرکی دربدنم هست، اون یکی میگوید من اشتهام اینطور است به همه یکنواخت دوا نمیدهند که، طب روحانی آقا دقیقتر از طب جسمانی است، حالا نمیخواهم وارد این بحث شوم خیلی دقیق است.
ادامه جریان مکاشفه آیت الله خویی..
عرض میکنم خلاصه دستورالعملی میدهد، میگوید اینها را انجام بده شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا پیش من ایشون انجام میدهد، اقای خویی طلبه ای بوده جوان، میگوید رفتم پیش آیت الله قاضی ایشون گفت بنشین، نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کی روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدهم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.یک چیز دیگری هم بعضی ها بر آن اضافه میکنند، که من بر آن چیز یقین ندارم و نمیتوانم بگویم، آن ثقیل است، حالا آن هم ان شاء الله خدا یک وقت مصلحت دانست ظاهر میشود.
به هر حال اینها را به عنوان کاشفیت خدمتتان گفتم، که بابا نمیگویم حالا آونطور بشویم، اما این نشان میدهد که شب قدر یعنی چه، حالا البته درک کردن شب قدر مراتب دارد، عرض کردم ممکن است یک نفری باشد یک صوری هم ببینید، اما مراتب نازله درک کردن شب قدر همین است که خدا یک حالی به آدم بدهد، خدا آنجا دعایش را به هدف اجابت برساند، بنده شب قدر را درک میکند یعنی این.
کار از کجا خراب است..!
حالا من عرض میکنم که بارپروردگارا ما نمیدانیم در درگاه تو چه پرونده ای داریم تو خودت خوب میدانی که ما چه کاها کرده ایم، ای بسا که یک کارهایی میکنیم، فراموش میکنیم، بله، حتی در خیر هم اینطور است، گاهی یک خیری انجام میدهیم فراموش میکنیم، آن خیر خیلی به موقع می آید به داد ما میرسد، هیچ نمیدانیم کار از کجا درست شد، عجب کار درست شد، گره باز شد! چه طور شد؟! چه میدانی؟ یکی از آن نقطه های روشنت آمد به دادت رسید! خدا بزرگ است، خدا تاجر نیست اما اینطور قرار داده است، بر عکسش هم هست، یک وقت میبینی کار خراب است، اصلا نمیشود، حالی نیست، چرا؟! برای اینکه در فلان مورد ما یک دلی شکستیم، کاری کردیم، به هرحال بارپروردگارا نمیدانیم چه کرده ایم، تو خودت خوب میدانی، اما انقدر میدانیم که تو در این ماه رمضان در رحمت را به روی بنگانت باز کردی، این سحر ها چه اسراری دارد، این لحظات افطار چه اسراری دارد، اصلا روز و شب ماه رمضان آقا خیلی پر برکات است،
حالا این را بدون تعارف بگویم من و امثال من از ماه رمضان چیزی نمیدانیم، دستی از دور بر آتش داریم ای بسا حتی حساب میکنیم،حتی من شنیدم که بعضی از عوام الناس به این پونزدهم شونزدهم که میرسد میگوید: دیگه کمرش شکست! حتی به این تعبیر! بله دیگه زورش مثل اینکه رفت! خب چرا؟، بشریم دیگر، عاجزیم، محدودیم، بالاخره شب بلند میشویم، فردا یک محدودیت هایی داریم، درست است، اما اگر حقیقت ماه مبارک رمضان را لمس کنیم مطلب عوض میشود.دعایی دارد حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه در صحیفه سجادیه مراجعه بفرمائید، وقتی که ماه رمضان به آخر میرسید، حضرت این را میخواند، آدم میبیند اصلا امام برای تمام شدن ماه رمضان بیقرار میشود، میگوید: چرا داری تمام میشوی، چرا رفتی؟!
سر لعلکم تتقون
بله، اگر از این لحظات استفاده شود آقا ذائقه ما هم بیدار میشود، این "لعلکم تتقون" که در این ماه مبارک رمضان گذاشته اند، که میفرماید: "کتب علیکم الصیام کما کتب عل الذین من قبلکم لعلکم تتقون" میفرماید: روزه بر شما واجب شده است چرا؟ همچنان که بر پیشینیان واجب شده، "لعلکم تتقون" برای اینکه شما صفت تقوی داشته باشید، آقا این رو یک تعابیر خیلی نازلی، میخواهد "لعلکم تتقون" رو تفسیر بکند، هم آیه را خراب میکند هم حقیقت روزه خراب میشود، میگوید: دیدید که آدم در ماه رمضان یک حال و هوایی پیدا میکند، میگویم: عزیز من درست است در ماه رمضان یک حال و هوایی پیدا میشود، این قابل انکار نیست، بالاخره آدمی که روزه گرفته است قطعا با اوقات دیگر فرقی دارد، اما برادر من خواهر من، برای یک ماه حال پیدا کردن قرآن نازل نمیشود، میدوانی سر "لعلکم تتقون" چیست؟ ما استادی داشتیم از کبار علما و اهل معرفت بود رضوان الله علیه ایشون قریب به این مضامین میفرمود که "لعلکم تتقون" این است، یعنی یک ماه رمضان اگر زوزه ات روزه ای باشد که خدا گفته است، این، مسیرت را همیشه مستقیم میکند." لعلکم تتقون" یعنی این، نه اینکه یک ماه حال پیدا میکنی، برای یک ماه قرآن نازن نمیشود، اگه اینطور بود خدا میگفت: لعلکم تتقون شهرا واحدا.
دو رکعت نماز مقبول
اون ولی خدا یک دلیلی هم می آورد میفرمود در حدیث قدسی داریم که خدا میفرماید، این عجیب است ها، این رابشنوید، اگر بنده من دو رکعت نماز قبول شده در تمام عمرش داشته باشد من او را عذاب نمیکنم، ایشون میگفت خب یکوقت یک تفسیر عوامی بکنیم این حدیث را، تفسیر عوامیش این میشود که خب دو رکعت نماز بخوان، دقت بکن، آخه ما معنی قبول را هم نمیدانیم! قبول یعنی چی؟ یک قبول داریم آقا، یک صحت داریم ، یک کمال داریم، اینها با هم فرق میکند، نمازهایی که ما میخوانیم خب ان شاء الله صحیح است [صحیح بودن نماز به معنای رعایت احکامی است که در رساله آمده است مانند: پاک بودن لباس، روبه قبله استادن، درست ادا کردن حروف و..] حالا یک قدری در مستحباتش دقت بکنیم، یک قدری حضور قلب هم به هم برسانیم حالا به اندازه خودمون خب یک قدری کامل میشود، اما به جایی برسد که قبول بشود، آن آقا میفرمودند که اگر این حدیث را تفسیرعوامی بکنیم این میشود که یک دو رکعت نماز با دقت بخوان بعد هر کار دلت خواست بکن! دیگه چون خدا تو را عذاب نمیکند! مگه خدا این را میگوید؟! مقصود این است که دو رکعت نماز قبول شده نمیگذار دیگر بنده کج بشود اصلا!، این را میخواهد بگوید این خیلی حرف است. آقا اگه ما حق یک ماه رمضان را ادا بکنیم این دیگر نمیگذارد ما کج بشویم، "لعلکم تتقون"، این نورانیت آقا حاصل میشود.
حفظ نورانیت ماه رمضان تا ماه رمضان بعد
یک چیزی به شما عرض میکنم دلم میسوزد، دلم میخواهد در این مورد در حق خودتان و بنده دعا کنید، آن این است که، ان شاء الله این جمله را دست کم نگیرید این اسراری دارد، اگر کسی بتواند نورانیت یک ماه رمضانش را به آن یکی ماه رمضان وصل کند، اگر همه را وصل کرد فبها اگر نکرد لااقل بعضی ولو جزئی [از آن نورانیت را] وصل کند، این آدم عاقبت به خیر میشود، یقین بدانید، این حرفی است که بخواهیم شرحش کنیم دو سه ساعت شرح دارد، اما ان شاء الله دعا کنید که خدایا به حق امام زمان علیه السلام نورانیت هایی که ما در این ماه کسب میکنیم توأم با عافیت اینها را برای ما نگه بدار.
و الا آدم بیاید تو ماه رمضان بعد ماه رمضان تمام شود همان آش و همان کاسه، این دیگر "لعلکم تتقون" نمیشود، مولوی میگوید که یک نفری دید که شتر دارد می آید تو کوچه، گفت از کجا می آیی؟ آن یکی پرسید از اشتر که هی، از کجا می آیی ای اقبال پی، آقای شتر از کجا می آی؟ گفت از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست از زانوی تو ، گفت رفته بودم در همان حمام محله شما، گفت معلومه خوب کیسه کشیدی، از زانوهات پیداست، بله بزرگان این مثل را زده اند، که آقا، مردم که عملکرد من را بعد از ماه رمضان میبینند، ببینند عین آن شتری که از حمام آمده، پس چی شد؟ ها؟ غیبتت که هست سر جاش! بد اخلاقیت در خانه که هست! دل شکستنت که هست! بی هوا پشت سر مردم حرف زدنت، اینها همه هست پس این"لعلکم تتقون" کجا رفت؟! پس چی شد؟! خدا را قسم میدهیم به اولیائش ان شاء الله این ماه را ماه عافیت و توبه و مستجاب شدن دعواتمون قرار بدهد، که این ماه ان شاء الله یک تقوایی حاصل شود که این تقوی ما را نورانیتی بخشد که این نورانیت تا ماه رمضان آینده حفظ بشود.
یک روایت هم عرض بکنم که با این روایت عرضم را تمام کنم، یکی از صحابه رسول خدا در کوچه داشت می رفت، رسید به یک صحابی دیگر با هم سلام علیک کردند. صحابه دومی به صحابه اولی گفت: حالت چطور است؟ گفت: چه حالی؟! هلاک شدم! پرسید: چطور یعنی هلاک شدم؟ گفت: در محضر پیغمبر اکرم(ص) که هستیم، آنچنان هستیم مثل اینکه ملکوت را می بینیم! از محضر آقا که می آییم بیرون، کم کم این حالت زائل می شود، برمی گردیم به حالت ظلمانی خودمان. آن صحابی گفت: جانا سخن از زبان ما می گویی، من هم همین حالت را دارم .گفت: چه کار کنیم؟ چه علاجی کنیم؟ گفت: چه علاجی بهتر از اینکه الان که به رسول اکرم(ص) دسترسی داریم، برویم به خدمتش، دردمان را بگوییم، طبیب نفوس تمام عالمیان است پیغمبر.رفتن خدمت رسول خدا، عرض کردند: یا رسول خدا ما حالمان در محضر شما خیلی خوب است، مثل اینکه اصلا پرده ها می رود کنار، از محضر شما که بیرون می آییم حال عوض می شود، کمرنگ می شود تا اینکه بالاخره به صفر می رسد. محل شاهدم اینجاست، ببینید این کاشفیت دارد، قبلا هم گفتم، دلم می خواد در این اسلام عزیزی که داریم به این کاشفیت ها توجه کنیم، و الا به این ها توجه نکنیم، خدا می داند از مشتی از معارف محروم می شویم، و کلاه سرمان می رود. حضرت فرمودند: آن حالی که نزد من پیدا می کنید، اگر آن را نگه بدارید، «لصافحتکم الملائکه» ملائکه باهاتون مصافحه می کنند!
میدانید از اینجا چه استفاده ای میشد، استفاده میشود که آن نوری که موهبت میشود به آدم، آن حالی که موهبت میشود به آدم، آدم آن را به گونه ای حفظ کند، حالا اگر همه آن را هم حفظ نکرد قسمی از آن را حفظ کند، خواهید فرمود که آقا شاید مشکل باشد، نه از زبان امیرالمومنین علیه السلام مژده میدهم به شما بگذار ختمامه مسک همین حدیث باشد، حضرت میفرماید: هر کس چیزی را بخواهد یا به همه آن میرسد یا به قسمی از آن میرسد. بالاخره اگر اراده کنیم خدا هم کمک میکند، من میگویم خدایا من یک تصمیم میگیرم اگر بتوانم نمیگویم عهد میکنم ها این عهد میکنم سنگین است،نه من مرد این میدان نیستم، اما تصمیم بگیریم که انشاءالله این حال و هوای ماه مبارک را اگر بتوانیم یک قدریش را نگه بداریم.
آن حال را همیشه نگه دار
در یک جایی بودم یک کسی میخواست غیبت کند، عصرماه رمضان بود، گفت راستی میخواستم یک چیزی بگویم دیدم غیبت میشود، گفتم این حالت را همیشه نگه دار، ماه شوال هم که بود این حرف را بزن، اگه دیدی غیبت است برگردان، توجه فرمودید. من عرضم تمام است انشاء الله امیدواریم خدا به همه ما نورانیت بدهد، ان شاء الله از اسرار معارف ماه مبارک رمضان بهره مند شویم.
[التماس دعا]
به نقل از پایگاه خبری بولتن نیوز